من و تو کم بودیم!
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست
من و تو کم گفتیم!
مثل هذیان دم مرگ، از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم
دیدنی ها کم نیست
من و تو کم دیدیم!
بی سبب از پائیز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم
چیدنی ها کم نیست
من و تو کم چیدیم!
وقت گل دادن عشق روی دار قالی،
بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست
من و تو کم خواندیم!
من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد،
با دهانی بسته واماندیم
من و تو کم بودیم!
من و تو اینک در میدان ها اندازه ما می خوانیم
ما به اندازه ما می بینیم
ما به اندازه ما می چینیم
ما به اندازه ما می گوئیم
ما به اندازه ما می روئیم
من و تو
کم نه که باید شب بی رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم!
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه که می باید با هم باشیم!
من و تو
حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم!
گفتنی ها کم نیست...!
پ.ن: دوستای قدیمی حتما میدونن که تو وبلاگ قبلیم که حذف شد دقیقا همچین پستی بود و چون خیلی دوستش دارم دوباره نوشتم!
مرسی به خاطر تموم مهربونی هاتون